تفال به حافظ 14 بهمن ماه 1400؛ مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
به گزارش مجله آی سیب، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم می دهی تا کی
دمار از من برآوردی نمی گویی برآوردم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می جستم
رخت می دیدم و جامی هلالی باز می خوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم
توضیح لغت: جامی هلالی: ساغری هلال وار /دم سرد: به فتح اول آن که سخنش بی اثر باشد
تفسیر عرفانی:
مرا می بینی و هر لحظه دردم فزون می شود و تو را می بینم و هv لحظه اشتیاقم افزون می شود. مقصود او از این شعر این است که سالکان راه عشق در فراق یار دردمندند و چون نشانه ای از وجود او دست می یابند، هر لحظه اشتیاقشان برای تماشا روی او بیشتر می شود؛ و باید گفت که عاشقان پیوسته در آرزوی معشوق به سر می برند تا پس از مرگ به لقایش نایل گردند.
تعبیر غزل:
همیشه کوشش کن تا به عهد و پیمان هایی که با دیگران می بندی عمل کنی و از آن ها سرباز نزنی که موجب ناراحتی و پریشانی خاطر شما نشود و اعتبار و وجهه شما در نزد دیگران خدشه دار نشود. پس سعی کن که دیگران شما را به عنوان فردی خوش قول و وفاکننده به عهد بدانند که در این صورت احترام شما نزد آنان دو چندان می شود.
منبع: فرارو