ناصرالدین شاه در روسیه؛ پایکوبی می کردند، خیلی خنده داشت - مجله آی سیب

به گزارش فرادید؛ در اینجا گزیده ای از روزنامۀ خاطرات او در روز شنبه 24 رمضان سال 1306 قمری (4 خرداد سال 1268 شمسی) را می خوانید که مربوط است به حضور شاه در سن پترزبورگ (مرکز روسیه در دوران تزاری):

صبح از خواب برخاستم... امروز باید سر قبر امپراطور [سابق]و برخی جا های دیگر رفت. با کمال عجله چای خورده رخت پوشیده سوار کالسکه شدیم... از پطر کبیر تا این امپراطور قبر تمام سلاطین روس در این قلعه واقع است. بسیار معبد بزرگ مهیب باشکوهی است... مطلا و خیلی عالی.

هوای پطر [سن پتزبورگ]امروز صاف و آفتاب و خیلی ملایم بود به طوری که کسی از خود پطر هم اینطور هوا ندیده بود؛ منکلیف می گفت شما هوای طهران را با خودتان آورده اید... بعد رفتیم موزه... آنجا سوار کالسکه شدیم آمدیم منزل....

امشب باید برویم در همین امارت که امپراطور و امپراطوریس هستند؛ ولی معلوم نیست باله است، پایکوبی است، تماشاخانه است، چه است، بعدا معلوم خواهد شد...

اینجا، چون روز خیلی دراز است، صبح که ریشم را می تراشم برای شب هم که باید جایی بروم باید عصر ریشم را بتراشند؛ روزی دو بار ریش می تراشم و تا عصر ریشم درمی آید، خیلی خنده دار است...

رخت پوشیده منتظر امپراطور بودیم... باید به تماشاخانه برویم... از پله های تیاتر پایین رفته جلو تماشاخانه صندلی گذارده بودند با امپراطوریس نشستیم. شاکرپاشا سفیر عثمانی پشت سر ما نشسته بود؛ بسیار مرد خوش رو و خنده روی و گردن کلفت و هرزه و عیاش و لوطی است...

/

پرده بالا رفت... دختر ها لباس های فاخر مقبول قشنگ پوشیده بودند، پایکوبی بسیار خوبی کردند،.. بازی درمی آورند، یک مردی آمد آنجا خوابید، دختر ها جادو شدند، یک سر خری آوردند و کله مردکه گذاشتند وقتی از خواب برخاست دید خر شده است... دختر ها با این خر پایکوبی نموده بازی درآوردند، خیلی با مزه بود و خنده داشت...

این بازی یک ساعت طول کشید... به همان ترتیبی که آمده بودیم برگشتیم... داخل تالار بزرگی شدیم، نشستیم... دختر والی مونته نگرو دست راست ما نشسته بود، با او خیلی صحبت های نازک کردیم...

از آنجا دست داده خداحافظی نموده آمدیم منزل خودمان... نزدیک صبح بود که توی رختخواب رفته خوابیدم.